معلوم نیست هنوز هنوز معلوم نیست این پرنده از کجا آمده است چرا آمده است اینجا کنار این بوتهی بادنشینِ بیریشه چه میکند یا دارد آهسته با دیماهِ بیدانه چه میگوید؟ "هیچ! هیچ حرفِ خاصی از خوابِ آسمان با او نیست، فقط دارد به هایوهوی باد میگوید: من هم آشیانهام را دوست میدارم."
معلوم نیست هنوز هنوز معلوم نیست این قاصدکِ خسته از کجا آمده است چرا آمده است اینجا میانِ سرانگشت این خار بیخیال چه میکند یا دارد آهسته با بادِ نابَلد چه میگوید؟ "هیچ! هیچ حرف خاصی از خواب خاطره با او نیست فقط دارد آهسته به بیابان بیسوال میگوید: من هم این خارِ مانده از پاییزِ مُرده را دوست میدارم."
معلوم نیست هنوز هنوز معلوم نیست من از کجا آمدهام چرا آمدهام اینجای آزرده از آوازِ گریه چه میکنم یا دارم آهسته با دیماهِ بیدانه و این بادِ نابَلد چه میگویم؟ "هیچ! هیچ حرف خاصی از خوابِ آسمان با من نیست فقط دارم آهسته به آدمی، به خاطره یا به آسمان بلند میگویم: من هم وطنم را دوست میدارم سید علی صالحی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
با آرزوی سلامتی برای شما و خانواده محترم
منتظر دیدار و محبت شما هستم
http://maadar.blogsky.com
سلام سخنان پرمحتوایی نوشته اید دلشاد باشید!
یک نفر دلش شکسته بود
توی ایستگاه استجابت دعا
منتظر نشسته بود
منتظر،ولی دعای او
دیر کرده بود
...............
سلام بر بزرگ بانوی عرصه ی وبلاگ نویسی.
دیگه کم کم دارید یک عارف یا اندیشمند میشید....... انگشت کوچیکه ی مارو هم بگیرید ...
چه گلهای زیبایی.... مال باغ خودتونه .... :-)
خداروشکر که روحیتون را دوباره بدست آوردید ....
از جملات ۲ و ۳ خیلی خوشم اومد .... مخصوصا که بار معنایی خاص و قابل قبولی داره ....
التماس دعا.
یاعلی.
سلام
طبق وظیفه امدم یک سری به خواهرم بزنم
خوب و خوش باشی
خدانگه دارت باشد
بیاسم است
معلوم نیست هنوز
هنوز معلوم نیست این پرنده از کجا آمده است
چرا آمده است
اینجا کنار این بوتهی بادنشینِ بیریشه چه میکند
یا دارد آهسته با دیماهِ بیدانه چه میگوید؟
"هیچ!
هیچ حرفِ خاصی از خوابِ آسمان با او نیست،
فقط دارد به هایوهوی باد میگوید:
من هم آشیانهام را دوست میدارم."
معلوم نیست هنوز
هنوز معلوم نیست این قاصدکِ خسته از کجا آمده است
چرا آمده است
اینجا میانِ سرانگشت این خار بیخیال چه میکند
یا دارد آهسته با بادِ نابَلد چه میگوید؟
"هیچ!
هیچ حرف خاصی از خواب خاطره با او نیست
فقط دارد آهسته به بیابان بیسوال میگوید:
من هم این خارِ مانده از پاییزِ مُرده را دوست میدارم."
معلوم نیست هنوز
هنوز معلوم نیست من از کجا آمدهام
چرا آمدهام
اینجای آزرده از آوازِ گریه چه میکنم
یا دارم آهسته با دیماهِ بیدانه و
این بادِ نابَلد چه میگویم؟
"هیچ!
هیچ حرف خاصی از خوابِ آسمان با من نیست
فقط دارم آهسته به آدمی، به خاطره
یا به آسمان بلند میگویم:
من هم وطنم را دوست میدارم
سید علی صالحی